استعدادهای اضافی انسان گواه برا ادامه او هستند(ابوسعیدنیازی هشترودی)
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
موضوعات مرتبط: برچسبها: [ یک شنبه 29 خرداد 1391برچسب:دانلود کتابهای استاد علی صفایی حایری (عین صاد), ] [ 13:8 ] [ مهدی مشمول اُشتلق ]
دلی که از عشق های دیگر پر است و هزار رنج دارد از عشق خدا سرشار نمی شود
کوزه به اندازه ای که از هوا خالی شده از آب پر می شود....
موضوعات مرتبط: برچسبها:
صفايى حائرى با خودش قرار گذاشته بود كه از رنجها كام بگيرد. و تلخيهاى شراب را به رهايى مستى تبديل كند. در بيست سال دوستى و رفت و آمد با او، همه جانش را سرشار از آن پيغام شگفت ديدم كه مولا فرموده بود: «الدهرُ يومان: يومٌ لك و يومٌ عليك» و... (به نقل از شماره 128 هفته نامه كتاب هفته - سهيل محمودي) موضوعات مرتبط: برچسبها: یکی از مدرسین حوزه می گوید:در یکی از سفرهای مشهد شخصی همراه ما شد که رفتار بسیار خودخواهانه ای داشت . حاج شیخ هم بود اما چیزی نمی گفت.در بین راه به جایی رسیدیم وخواستیم استراحت کنیم. این شخص خودخواه بدون توجه به دیگران خودش سراغ خربزه ای که دوستی خریده بود وآورده بود رفت و آن را شکافت ومشغول خوردن شد. کمی که خورد سرش را بلند کرد وگفت.مونده!بو میده!ناگاه شیخ که تا آن موقع ساکت نشسته بود گفت: باور داری که مانده است وبو می ده؟ گفت:بله!استاد گفت:تو هم مانده ای.بویش را می شنوی؟ آن فرد در هم ریخت ورفت گوشه ای نشست.
موضوعات مرتبط: برچسبها: اگر فقط لباس کسی را عوض کردیم و چادر بر سرش انداختیم و نماز خوانش کردیم و با شعارها وتلقینها ویا تشویقها وتهدیدها داغش کردیم،بدون این که از درون روشنش کرده باشیم و عشقی را در نهادش گذاشته باشیم،ناچار در محیط دیگر سرد می شود. همانطور که آهن تفدیده در محیط دیگر سرد وسخت می شود. از مسئولیت وسازندگی.انتشارات هجرت.صفحه 40
موضوعات مرتبط: برچسبها:
استاد می گفت:ارزش تو به اندازه آن چیزی است که در تو اثر می گذارد. یعنی نگاه کن به آن چه تو را شاد یا غمگین می کند ارزش تو قدر همان چیز است بزرگ و با ارزش یا حقیر وکوچک. او مي گفت:دل آدمي از تمامي هستي بزرگ تر است! و به همين دليل تكرار وتنوع ها هم راضي اش نمي كند و هر روز در فكر شكستن بت هاي ديروزش است. موضوعات مرتبط: برچسبها:
استاد می گفت:انسان نمی تواند به زور خودش را در راهی که اهمیتش را نیافته است بیندازد.
تو باید خودت را آماده کنی ونیروهای پراکنده خودت را هماهنگ سازی ومن های سرکش را که در تو فرمانروا هستند در یک جهت و همراه من راستین خودت به جریان بیندازی. به نقل از مشهورآسمان ص57
موضوعات مرتبط: برچسبها:
اگر ما با حرکت فکری همراه می شدیم ودر خود می جوشیدیم ومطلب ها ومفهوم ها را درک می کردیم وآنگاه در به در به دنبال کلمه ها می گشتیم در آن لحظه که به کلمه می رسیدیم از آن بهره می گرفتیم
وهمچون تشنه های به آب رسیده کلمه ها را قطره به قطره می چشیدیم وجذب می کردیم.
ما پیش از آن که تشنه شده باشیم نوشیده ایم وپیش از آن که به اشتها آمده باشیم وبا سؤال ها گلاویز شده باشیم خود را تلنبار کرده ایم واین است که باد کرده ایم وبا آن که زیاد داریم مریض وبی رمق هستیم وبه پرخوری فکری دچار شده ایم رشدص۱۷
موضوعات مرتبط: برچسبها: [ یک شنبه 10 خرداد 1391برچسب:حرکت فکری -پرخوری فکری, ] [ 9:33 ] [ مهدی مشمول اُشتلق ]
دوستی می گفت: روزی به منزلشان رفتم.مثل همیشه خودش در را باز کرد.گفتم:کاری ندارم. منزل هم نمی آیم. فقط می خواستم شما را ببینم. گفت:ای کاش دیدارت یادی از خداوتوشه ای از ذکر اوبرایت داشته باشد. می گفت:نباید خودت یاآدم ها ویا دنیارا بت کنی. باید خدارادردل ها بزرگ کنی که راه بیفتند:«وربک فکبر» از مشهور آسمان ص۲۴ موضوعات مرتبط: برچسبها:
من جوانى را سراغ داشتم سخت وابسته ى لباس و قيافه اش بود، حتى وسواسى داشت كه پارچه اش از كجا باشد و دوختش از فلان و مدلش از بهمان.
براى دوستى با او همين بس كه از لباسش و اتويش و قيافه اش تحسين كنى و يا از طرز تهيه ى آن بپرسى. او عاشق ظاهر سازى و سر و وضع مرتب بود و به اين خاطر از خيلى ها بريده بود تا اين كه عشقى بزرگ تر در دلش ريخت و با دخترى آشنا شد و با هم سفرى كردند و در راه تصادفى. جوانك در آن لحظه ى بحرانى از رنج هاى خودش فارغ بود و خودش را فراموش كرده بود و به محبوبه اش مى انديشيد و سخت به او مشغول بود.او به خاطر پانسمان محبوبش به راحتى لباس هايش را پاره مى كرد و زخم ها را مى بست و راستى سرخوش بود كه خطرى پيش نيامده است. هنگامى كه عشقى بزرگ تر دل را بگيرد، عشق هاى كوچك تر نردبان آن خواهند بود. مسؤوليت و سازندگى ج 1، ص 41
موضوعات مرتبط: برچسبها:
با يكى از دوستان خوبم بر سر سفره نشسته بوديم. او به پياز علاقه داشت و به خوردن آن مشغول بود. كودكى در آن جا بود، مقدارى از آن پياز را دهان گذاشت. اشكش سرازير شد و زبانش سوخت و آن را رها كرد. دوستم خنديد; خنده اى پربار و پر از برداشت; كه عده اى به خاطر جهتى از چيزهايى مى گذرند، اما عده اى ديگر، همان چيز را به همان خاطر مى خواهند. آن تيزى و تندى كه كودك را فرارى كرده، مرا به سوى خود كشانده است و سپس ادامه داد در برابر سختى ها و ناراحتى ها عده اى به همان خاطر كه ما فرار مى كنيم، به استقبال مى روند و از سختى ها بهره مى گيرند. همان دردها و فشارها كه ما را از پاى در مى آورد، همان ها به عنوان پا، عامل حركت و پيشرفت و ورزيدگى عده اى مى شود.
ـ مسؤوليت و سازندگى، ج 1، ص 109 ـ 110
موضوعات مرتبط: برچسبها: یك روز صبح با صداى استارت ماشينى از خواب بيدار شدم. استارت مداوم بود و جرقه ها زياد و مايع قابل احتراق; اما با اين وصف حركتى نبود و پيشرفتى نبود. من به ياد جرقه هايى افتادم كه در زندگى خودم مدام سر مى كشيدند. و به ياد استعدادهايى افتادم كه قابل سوختن بودند. و به ياد ركود و توقفى افتادم كه با اين همه جرقه و استعداد گريبان گيرم بوده است. در اين فكر رفتم كه ببينم نقص از كجاست كه شنيدم راننده مى گويد بايد هلش داد. هوا برداشته است. و همين جواب من بود. هنگامى كه هواها وجود مرا در بر مى گيرند و دلم را هوا بر مى دارد، ديگر جرقه ها برايم كارى نمى كنند و اگر مى خواهم به راه بيافتم بايد هلم بدهند و ضربه ام بزنند و راهم بيندازند تا آن همه استعداد راكد نماند مسؤوليت و سازندگى، ج 1، ص 109 موضوعات مرتبط: برچسبها: |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |